اگر آلفرد نوبل، اندرو کارنگی، والت دیزنی یا ری کراک الان زنده بودند، به احتمال زیاد می توانستید پروفایل آنها را در سایت های استخدام آزادکار ببینید. این اشخاص بزرگ و ارزشمند قبل از اینکه دنیا با واژه آزادکاری یا همان فریلنسینگ آشنا شود به آزادکاری مشغول بودند.
آزادکاری در اصل فقط یک واژه برای توصیف استقلال کاری و مسئولیت برای یک فرد است. آزادکاری همان مهارت ها و اعتماد به نفس کارآفرینی را می طلبد. همانطور که در ادامه می خوانید افرادی که در این مقاله از آنها نام برده شده به کارهای مختلفی پرداخته اند، به نیاز مشتری ها پاسخ گفته اند و هر کاری از دستشان برمی آمده انجام داده اند تا اینکه حرفه اصلی خود را پیدا کرده اند.
داستان برخی از مهم ترین آزادکارهای دنیا را بخوانید و بیشتر با آنها آشنا شوید و سپس از آنها الهام بگیرید تا آزادکار بهتر و موفق تری شوید.
« برای کاری که من از حالا تا روز سه شنبه دارم، خلاقیت یک واژه اغراق آمیز است. » – ری کراک
باور کنید یا نه، خالق چک – آمریکایی بزرگترین رستوران های فست فودی زنجیره ای جهان که همان مک دونالد است، پیش از موفق شدنش فقط یک آزادکار با کلی مشغله های کاری بوده. او در گذشته اش یک فروشنده لیوان های کاغذی، یک راننده آمبولانس، یک مامور بنگاه املاک و یک فروشنده آزادکار بوده که میکسر های چند کاره برای مخلوط کن ها به مشتری ها می فروخته.
دستگاه میکسری که او می فروخت دستگاهی بود که قادر بود همزمان پنج میلک شیک درست کند. این محصول به دست خودش ساخته شده بود و فقط هم توسط خودش به فروش می رسید. او شخصا با مشتری ها سر و کار داشت و آنها را خودش مدیریت می کرد. ری کراک یک فروشنده آزادکار با استعداد بود که می دانست چگونه آینده خودش را بسازد.
آیا او یک شبه به موفقیت رسیده؟ خود ری خیلی عالی پاسخ این سوال را داده: « بسیار خوب من یک شبه به موفقیت رسیدم، ولی ۳۰ سال شب خیلی طولانی ای است. »
می توان گفت او از ۱۵ سالگی و از همان زمانی که به عنوان راننده آمبولانس به رد کراس پیوست آزادکاری را شروع کرد و تا ۵۳ سالگی به آزادکاری ادامه داد. تازه آن زمان بود که کراک با برادران مک دونالد وارد کسب و کار شد و بعد از مدتی هم برند مک دونالد را از برادران مک دونالد خرید و خودش یک نفره کار را ادامه داد.
« همه رویاهای ما می توانند به حقیقت بپیوندند، به شرط آنکه شجاعت دنبال کردنشان را داشته باشیم. » – والت دیزنی
والت از ۴ سالگی با فروختن نقاشی هایش به یکی از همسایه هایش به نام دکتر شروود وارد حیطه آزادکاری شد. معمولا موضوع نقاشی های والت برای دکتر شروود، اسب دکتر بود که روپرت نام داشت. والت دیزنی در سن ۱۵ سالگی کارتونیست روزنامه مدرسه اش بود.
او در ۱۶ سالگی مدرسه را ترک کرد تا به ارتش بپیوندد، اما از آنجایی که کم سن و سال بود در ارتش پذیرفته نشد. در نتیجه تصمیم گرفت در رد کراس به رانندگی آمبولانس بپردازد.
وقتی به خانه بازگشت سعی کرد نقاشی ها، کاریکاتورهای سیاسی و کمیک استریپ های خود را به روزنامه ها، مجله ها و تئاترها بفروشد. متاسفانه در آن روزگار راه های زیادی برای کسب درآمد برای یک طراح وجود نداشت.
بالاخره والت در استودیوی هنر Pesmen-Rubin به عنوان طراح مشغول به کار شد، جایی که او با Ubbe Iwerks ملاقات کرد و « Iwerks-Disney Commercial Artists » را به راه انداخت. البته این کسب و کار موفق نشد، همین طور کسب و کار بعدی والت یعنی Laugh-O-Gram که با هدف فروش کارتون ها به تئاتر های محلی راه اندازی شد هم با شکست مواجه شد.
والت در همین گاراژ ( عکس بالا ) که بعدا به یک استودیو تبدیل شد به صورت آزادکار روی نقاشی های خود کار می کرد. او که دیگر خسته شده باشد ولی امید خود را از دست نداده بود یک عکاس آزادکار شد تا بتواند پول کافی برای رفتن به هالیوود را تهیه کند. به کمک برادرش و در سومین تلاش کاری اش، والت استودیوی معروف برادران دیزنی را افتتاح کرد و به موفقیت رسید.
« اگر هزار ایده داشته باشم و فقط یکی از آنها خوب از آب درآید، من راضی هستم. » – آلفرد نوبل
آلفرد عاشق شعر نوشتن و اختراع کردن بود. پروفایل آزادکاری او اگر وجود داشت به احتمال زیاد چنین جمله ای در آن نوشته شده بود « همواره در حال آزمایش با طراحی محصولات. » او را بیشتر به عنوان خالق دینامیت نیز می شناسند. او از زمانی به نیتروگلیسیرید علاقه مند شد که با آسکانیو سوبررو آشنا شد، شیمیدانی که آن را ابداع کرد.
آلفرد ابتدا سعی کرد این ماده را برای انفجارهای کنترل شده بفروشد اما در فروشش موفق نبود. او بالاخره در ۱۸۶۷ توانست اختراعش را به نام خودش ثبت کند و بلافاصله هم اقدام به فروش آن کرد.
او در طول عمر خود سیصد و پنجاه و پنج اختراع در زمینه های فیزیولوژی، الکتروشیمی و بیولوژی به نام خود ثبت کرد. بعضی از آنها توسط مشتریانش استفاده می شدند و برخی هم تحت توافقنامه مجوز قرار داشتند و برخی دیگر هم به فروش رسیده بودند. او همیشه به دنبال افرادی بود که بر سر اختراعاتش با او همکاری کنند تا این اختراعات تبلیغ شوند.
بسیاری از اختراعات آلفرد، از دینامیت گرفته تا سوخت موشک تا همین امروز هم به همان شکل اولیه خود باقی مانده اند. جایزه نوبل هم که با سرمایه گذاری خود آلفرد پایه گذاری شد و بعد از مرگش به واقعیت پیوست، معمولا به نویسندگان، دانشمندان و مدیران آزادکاری همچون دالایی لاما اهدا می شود.
« انسان برای پیروزی آفریده شده است؛ او را می توان نابود کرد، اما نمی توان شکست داد. » – ارنست همینگوی
همینگوی یک نویسنده کلاسیک آمیرکایی بود ولی نه از همان اول. آزادکاری او با نوشتن مطالبی برای روزنامه مدرسه اش شروع شد، روزنامه ای به نام The Trapeze. در سال ۱۹۱۶ او اولین نوشته خود را با نام نویسندگی Ring Lardner JR منتشر کرد.
در ۱۸ سالگی او به مدت دو سال به عنوان راننده آمبولانس در خط مقدم ایتالیا خدمت می کرد، درست مثل ری کراک و والت دیزنی. در طول دو سالی که به رانندگی آمبولانس مشغول بود، ارنست اولین عشق زندگی خود یعنی اگنس ون کورسکی را پیدا کرد ( که البته بعدا از او جدا شد ) و مدال ایتالیایی نقره ای شجاعت را دریافت کرد. وقتی به خانه بازگشت دوباره به کار نویسندگی به صورت آزادکار پرداخت و نوشته های خود را در هفته نامه تورنتو استار منتشر کرد.
بعد از مدتی همینگوی به فرانسه سفر کرد و به عنوان خبرنگار استخدامی در این نشریه شروع به کار کارد. عکس زیر، آپارتمان همینگوی در پاریس را نشان می دهد، جایی که او اولین کتاب خود را در آن نوشت.
در پاریس او شروع به برقراری ارتباط با نویسندگان مشهور دیگر همچون گرترود استاین، جیمز جویس و ازرا پاند کرد. همینگوی پس از نوشتن اولین کتابش به شیوه آزادکاری به نام « سه داستان و ده شعر » که توسط « انتشارات کانتکت » منتشر شد نویسندگی را به صورت حرفه ای آغاز کرد.
« دنیا ازآن کسانی است که برای به دست آوردن آن با خوش خلقی و ثبات قدم گام برمی دارند. » – چارلز دیکنز
دیکنز یکی از برترین رمان نویس هایی است که تا کنون در دنیا وجود داشته اما احتمالا نمی توانید او را به خاطر سال های اولیه زندگی اش تحسین کنید. وقتی چارلز فقط ۱۲ سال سن داشت، پدر و مادر و برادرش به خاطر بدهی هایی که پرداخت نکرده بودند به زندان افتادند و به همین خاطر او مجبور شد به تنهایی زندگی خود را اداره کند.
او برای مدتی در خانه یک دوست خانوادگی به نام الیزابت رویلنس زندگی کرد و بعد از آن هم در یک اتاق زیر شیروانی روزگار می گذراند. چارلز مدرسه را ترک کرد و در یک کارخانه واکس کفش شروع به کار کرد تا بتواند با پولی که به دست می آورد بدهی های خانواده اش را بپردازد. خوشبختانه به لطف ارثیه ۴۵۰ پوندی مادر مادربزرگ چارلز، خانواده اش از زندان آزاد شدند.
تنها گزینه ای که پیش روی چارلز دیکنز بود روزنامه نگار آزادکار شدن بود، حرفه ای که نزد توماس چارلتون، یکی از آشنایان دور خانوادگی آموخته بود. او چندین گزارش از روند مراحل قانونی در یک اجتماع از وکلا به نام Doctors’ Commons نوشت. در ۲۱ سالگی اولین داستانش به عنوان « ناهار در پوپلار » را در گاهنامه Monthly Magazine منتشر کرد.
از آن زمان به بعد او یک روزنامه نگار آزادکار واقعی شد. با سفر به بریتانیا، گزارش های پارلمانی خود را در ژورنال Morning Chornicles منتشر کرد. به مرور زمان چارلز در مجلات مختلف اقدام به نوشتن کرد و در عین حال یک نویسنده آزادکار هم شد و آثاری همچون اولیور توییست را خلق کرد.
عضو لیست ایمیلی ما شوید تا آخرین نوشتههای یک ادمین برایتان ایمیل شود
۶ دیدگاه
سلام جالب بودش … ایول …
سلام
ممنون از شما
عالی بود
با عرض سلام و خسته نباشید ؛
واقعا عالی بود ، من که لذت بردم من یک آزادکارم و دوست دارم همیشه اینطور بمونم ، چون آزادکاری چیزی هست که دوسش داری !
به همه ی وبگردهای عزیز پیشنهاد می کنم صرفا یک وبگرد نباشن و اگه دوست دارن یک آزادکار باشن !
ادم وفتی به چیزی که تو فکرشه اعتقاد داشته باشه دوسش داشته باشه واسه رسیدن بهش هر کاری میکنه … خوش بحال کسایی که اینطور هستن :)
مطالب شما بسیار عالی و مفیده، مخصوصا” هیمن مطلب، کم پیش میاد سایتی رایگان این اطلاعات رو برای عموم قرار بده، موفق باشید
واقعا جالب بودن،ممنون! دید تازه ای به فریلنسری بود! :)
شما چه دیدگاهی دارید؟